
هوای گرم این شبها دیگه حتی مجالی برای یک خواب راحت نگذاشته فکر میکنم این شبها هم به شکل دیکتاتوری قرار تا خواب از چشمای من و همراهانم بگیره سر دردی که دیگه حتی بعد ار اون شرابای تلخ و زهرماری هم نیست مثل خوره افتاده توی همه وجودم ولی کی خیالی دارهتنها همراه این شبها صدای چند شغال بزدل (نکته رابطه بز وشغال) وچند تا سگ که تا صبح عو عو و وق...