گاهی از فشار و بی حوصلگی می تونی سرت رو بکنی تو دیوار وسط آجرا و تا ساعتها و روزها و هفته ها و شایدم سالها حتی نفس هم نکشی
اون وقت دیگه می فهمی که برای همیشه یک شئ بودی نه یک موجود پر هیاهو که افتاده توی باتلاق خونی که خودش درست کرده
You're too important for anyone
You play the role of all you long to be
But I, I know who you really are
You're the one who cries when you're alone
But where will you go
With no one left to save...
انتها
باید آنقدر بری که حتی دیگه راه برگشتت رو نتونی پیدا کنی و خودتم نفهمی دیگه کجائی
وقتی توی خلوت خودت نشستی و داری از دنیای خودت لذت می بری، سرو کلّه یک مزاحم پیدا میشه تا سیخ بزنه به همه چیزت و سرک بکشه توی دنیای تو، اون وقت همه چیزت رو لگد مال کنه طوریکه دیگه هیچ وقت نتونی به دنیائی که داشتی برگردی
مردابی به نام زندگی که همه چیز را می بلعد و به گند می کشد
بوی مردار می دهند همه زندگان...
برده
انسان نیز حیوانیست همچون باقی حیوانات، براحتی مانند یک سگ او را می توان به بند کشید و در هر مسیری که دلت می خواهد سوق داد
و تا آنجا پیش رفت که حتی بدون تو توان زندگی نداشته باشد و برای همیشه اسیر و برده ات شود
میل به بردگی و استثمار شدن در وجود هر انسانی است باید جلوی شکوفائیش را گرفت...
درد
نمی دانم آیا چیزی دردناک تر از این است که بدانی به کسی دل بسته ای که هیچ احساسی نسبت به تو ندارد، و تو در خیالت با عشق او زندگی می کنی
وقتی که همه احساست یخ بست تو دیگر یک مرده متحرکی، همه تلاشت را برای تولدی دوباره به کار بگیر
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی، اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی آن را عوض نکنی،اگر برای مطمئن در نامطمئن سفر کنی، اگر در ورای رویاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی حداقل یکبار در زندگیت ورای مصلحت...
تفال
امروز صبح با اعصاب خراب و یک حالت دپرس از خواب بیدار شدم . از بی حوصلگی گفتم یک تفالی به حافظ خالی بند بکنیم. یک کم بخندیم به حال خودمون. وقتی شعر اومد باور کردنش سخت بود، آخه حافظ چاخان تو از کجا حال آدم رو می فهمی این قدر دقیق می زنی تو خال ، خیلی نامردی
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی چو خسروان ملاحت به بندگان نازند...
فقر
فقر درد یک جامعه نیست بلکه عرصه ایست برای خودنمائی و قهرمان سازی عده ای خودخواه. جائی برای خالی کردن همه عقده هایشان. چه کسی خبر دارد از دل پر خون کودکی که از درد حقارت به خودش می پیچد و صدای ناله اش گوش فلک را کر می کند
از زخمهای مادری که کابوس هر شب اوست از صدای گریه طفل شیرخوارش که درد او همه شیشه خالیست که گاهگاهی با آبجوش و یک حبه قند پر می شود تا فراموش کند همه دردهای دنیا را و مست شود از باده پر آلام ابدی. نقطه اوج آنجا...
خوب بد زشت
چند روز پیش سعید یک ویدئو جالب از اجرای موزیک متن فیلم خوب بد زشت رو نشونم داد که واقعا اجرای بی نظیر و جالبی بود. امشب مثل همیشه بیکار بودم تصمیم گرفتم تا تو یوتوپ پیداش کنم بزارم اینجا هر کس تا بحال ندیده حتما ببینه هماهنگی و تناسبی رو که توی اجرای این گروه هست...
حماقت
مرگ خود خواسته یعنی جائی که ترس و شجاعت رنگی نداره، همه چیز بی معنی شده، هر چیزی که به زنده موندن ربط داشته باشه یعنی حماقت تا انتها
این هم ویدئو ابتدائی فیلم کن پارک. که حتی از اسمش رنج می بره، خیلی راحت ماشه رو می چکونه
...
بیگانه
من اینجا ایستاده ام درست کنار تو،جائی نرفته ام که قلب من، هر شب خیالت را به آغوش می کشم، با تو می خوابم و با تو بر می خیزم،همه دروغهایت را دوست دارم، مدتهاست که به دین و آئین تو گرویده ام و از همه دروغهایت کتابی ساخته ام تا هر روز از آن آیه ای بخوانم و تو را نیایش کنم، تماشایت کنم، عشقبازی ات را با هر آنکس که دوست می داری و از صبح تا شام پایدار نیست، تا اینکه به دیگری که از راه می رسد دل می بندیاوج پاران...
عدالت
نیچه می گوید برابری ضد عدالت است. برابری، همۀ حربۀ ضعفا و تعریف آنها از عدالت است. اما عدالت اصیل را نیچه اینطور معنی می کند: برابری برای برابران و نابرابری برای نابرابران...
درد
تنها زمانی به سراغت می آید که تنهائی، حتی درون جمعی از انسانها باز تنهائی، به سراغت آمده، یأس تو را فراگرفته، چیزی گلویت را می فشارد، راه نفس کشیدنت را بسته، خُلقت تنگ می شود می خواهی های های زیر گریه بزنی (این زیرش را نمی دانم) دردت آمده خودت هم نمی دانی کجاست، درمانش چیست، شاید این همان درد نامیرائی است، خودت را به در و دیوار می زنی، فایده ای نداردبغض می کنی، یک گوشه می نشینی، تمام گذشته ات مانند یک نوار فیلم آپارات از مقابل...
Subscribe to:
Posts (Atom)