همه چیز از درون شروع میشه، مرگ توی رگها مثل سرنگ پر از هروئین حرکت می کنه انگار شاخه هاش زیر پوست مثل خوره جریان پیدا می کنه، از درون ترک بر می داری، غذا توی گلوت مثل یک مشت سوزن خراش میندازه و پائین میره، شاشت شده خون، سرد که شد خون لخته میشه از نوک سوراخش تا جگرت و دل و رودت می سوزه، مو به تنت سیخ میشه...... این دادگاه رو چرا ته حیاط درست کردی آخه بی صاحاب...پس آب گرمش کو؟!!؟
رنج یعنی لذت، اصلا رنج معنا نداره...
Subscribe to:
Posts (Atom)