بند

0 comments
حالاما اینجا گیر افتاده ایم، نسلی که خودش را روشنفکر می داند در بند مفاهیم و در لابلای کلمات پر طمطراق گرفتار شده است، آن قدر حروف را در هم پیچیده اند و از زبانها سامی و فرنگی وام گرفتند تا میان سرها سری نشان دهند، معلوم نیست نثر مسجع خواجه عبدلله می نویسند یا نمایشنامه رومئو را بازنویسی می کنند. به گونه ای همه چیز را کلاف کرده اند که خودشان هم نمی توانند سر کلاف را پیدا کنند و دچار سردرگمی ابدی اند.اینها همان باقیمانده نسل کوته...
» ادامه مطلب

جلاد اسلام

0 comments
مدتهاست که نکته ای در میان تبهکاران داعشی تمام فکرم را به خودش مشغول کرده، موضوع مشترکی است که آن را در میان داعشیان کشورمان هم می توان دید. برای بسیاری از ما جنایات داعش چیز تازه ای نیست در طول تاریخ و طی سالهای اخیر نمونه های زیادی از این شکل فجایع ضد انسانی را می توان سراغ گرفت. از قتل عام ارامنه، جنایات نازیها در فاجعه هولوکاست، قتلهای مبارزان شیلیائی و آدم ربائیهای دیکتاتوران نظامی آرژانتین، جنایات بی حد و حساب خمرهای سرخ...
» ادامه مطلب

اسکیزو

0 comments
از درونم می گذرد مانند صدای زوزه باد که در دالان کوچه پس کوچه های قدیمی ده در تاریکی نیمه شبهای پائیزی می پیچد، خیالی که از سایه خودش هم می ترسد باز مرا به خود جذب می کند، مانند پروانه ای از میان شعاع نور بی جان آفتاب روز های سرد زمستان از قاب پنجره به درون اتاق بال می زند، و صدای بال زدنش فریادی می شود ناشنیدنی از گلوی خشکیده ام. جنون را در رگهای چشمانم درون آئینه می خوانم خون می پاشد به روی شیشه تار آئینه از هیاهوی وحشی اتاق...
» ادامه مطلب

اوزگورلیک (آزادی)

0 comments
تقریبا یک هفته قبل این لحظه بر روی سنگفرشهای کوچه و خیابانهای استانبول در حال قدم زدن بودم، شهری توریستی و با بافتی در هم تنیده از سنت و مدرنیته مملو از جمعیت معتقد مسلمان و زنان سکسی که از صبح تا پاسی از نیمه شب در این شهر زیبا میان مساجد قدیمی و کافه بارهای مشروب لولیده اند، آنقدر همه چیز جذاب و خیره کننده است که ناخودآگاه محو این همه تناقض و همزیستی سالم دنیای مدرن و سنتگرایان اسلامی می شوی و در نگاه اول این شهر را باید مرکز...
» ادامه مطلب

سیگنال

0 comments
نمی دانم همه دیکتاتورها اینطور فکر می کنند یا فقط دیکتاتور سرزمین ما تا این مقدار احمق است، حتی زیردستان دیکتاتور از مدیر تا آبدارچی دستگاه عریض و طویلش همیشه دوست دارند حماقتشان را به رخ بکشند، در جمهوری اسلامی مدام به مردم سیگنال می دهند که ما برای شما پشیزی ارزش قائل نیستیم و شما را به هیچ هم حساب نمی کنیم و همه چیز را به دسته های خودی و غیر خودی تقسیم می کنند. به عبارتی خودی ها ی اینها حتی فراتر از مرزهای ایران رفته و شامل...
» ادامه مطلب

لحظات احمقانه

0 comments
یک زندگی سردرگم که معنی پیدا نمی کنه، با خودم به تکاپو افتادم واقعا چه زندگی عجیب و غریبی دارم گاهی خودم هم نمی فهمم دارم چه کار می کنم یا کلا چه غلطی می کنم، یک زندگی در لحظه شاید درست تر باشه، مدتی هست افتادم دنبال کبوتر معلوم نیست در حال پر کردن کدوم جای خالی تووی پازل زندگیم هستم، شاید یک خلاء و تمنای باقی مانده از دوران کودکی، تمام مدت این پرنده آسمانی رو کنار خودم نگهداری می کردم همیشه با یک جانور هم خو می شدم اما این موجود...
» ادامه مطلب

خوانش پریش

0 comments
آمدم اما شاید کمی دیرتر، در یک دور باطل بحثهای بی انتها و انتزاعی همه سلولهای پکیده مغزم را درگیر کرده بودم، مستاصل از بازی کلمات هر مخاطبی را چنان در این کلاف سردرگم گرفتار می کردم که از بحث کردن بی هدف و نسبی که به راه انداخته بودم به تنگ می آمد، ناآگاه از این روانپریشی که در همه کلماتم غلت می زد و مخاطب را لابلای کلمات دچار چنان سرگیجه ذهنی می کرد که در آخر هیچ نتیجه ای نمی توانست از این همه ساعت بحث دستگیرش شود مانده ام...
» ادامه مطلب