یک زندگی سردرگم که معنی پیدا نمی کنه، با خودم به تکاپو افتادم واقعا چه زندگی عجیب و غریبی دارم گاهی خودم هم نمی فهمم دارم چه کار می کنم یا کلا چه غلطی می کنم، یک زندگی در لحظه شاید درست تر باشه، مدتی هست افتادم دنبال کبوتر معلوم نیست در حال پر کردن کدوم جای خالی تووی پازل زندگیم هستم، شاید یک خلاء و تمنای باقی مانده از دوران کودکی، تمام مدت این پرنده آسمانی رو کنار خودم نگهداری می کردم همیشه با یک جانور هم خو می شدم اما این موجود...
Subscribe to:
Posts (Atom)