رنج

0 comments
همه چیز از درون شروع میشه، مرگ توی رگها مثل سرنگ پر از هروئین حرکت می کنه انگار شاخه هاش زیر پوست مثل خوره  جریان پیدا می کنه، از درون ترک بر می داری، غذا توی گلوت مثل یک مشت سوزن خراش میندازه و پائین میره، شاشت شده خون، سرد که شد خون لخته میشه از نوک سوراخش تا جگرت و دل  و رودت می سوزه، مو به تنت سیخ میشه...... این  دادگاه رو چرا ته حیاط درست کردی آخه بی صاحاب...پس آب گرمش کو؟!!؟
رنج یعنی لذت، اصلا رنج معنا نداره وقتی زندگی ماهیتی نابودگر داره از اولین ثانیه های قبل از رها شدن اسپرم همه چیز با درد و مازوخیسم همراه میشه و ساعت زیستی که همراه با درد به عقب در حال فرارِ، زندگی محصول پیچیده ایِ از سادیسم و  مازوخیسم، بنشین یک گوشه و شروع کن به رها کردن سادیسم درونت، موهای بدنت رو بکن 
اوج رنج و درد یعنی لذت جاودان و فراموش نشدنی
احساس احمقانه زنده بودن با مرگ معنا پیدا می کنه

شاهین نجفی به عقده اودیپ خودش و احساسات نارسیستیش اعتراف کرد، حرکات ناموزونش و هیجانهای نامتعارفش آئینه یک  نسل که بین مدرنیته و سنت گم شد و نفهمید چی می خواد، این نسل ایستاده رید برادر


» ادامه مطلب