جلاد اسلام

0 comments
مدتهاست که نکته ای در میان تبهکاران داعشی تمام فکرم را به خودش مشغول کرده، موضوع مشترکی است که آن را در میان داعشیان کشورمان هم می توان دید. برای بسیاری از ما جنایات داعش چیز تازه ای نیست در طول تاریخ و طی سالهای اخیر نمونه های زیادی از این شکل فجایع ضد انسانی را می توان سراغ گرفت. از قتل عام ارامنه، جنایات نازیها در فاجعه هولوکاست، قتلهای مبارزان شیلیائی و آدم ربائیهای دیکتاتوران نظامی آرژانتین، جنایات بی حد و حساب خمرهای سرخ و یا قتل عام مردم تبت و اصلا چرا راه دور برویم قتل عام و کشتار مردم ایران از آغاز حکومت اسلامی شیعی و چه بسیاری دیگر که از حوصله این نوشتار خارج است.
اما آنچه که جنایتکاران داعشی را با جنایتکاران حکومت اسلامی خودمان پیوند می زند وحشتی ست که در دل همه آنها در زمان ارتکاب جنایتشان در مقابل چشمان عموم به نمایش می گذارند، گویا همه آنها از زشتی اعمالشان آگاهند. سحرگاه یکی از میدانهای محله ای در گوشه ای از تهران را تصور کنید، کمی پیش از طلوع خورشید در گرگ و میش صبح جرثقیلی آماده بالا کشیدن جوانی ست که چندی پیش با تهدید و سلاح سرد قصد زورگیری داشته، مامورین و یا جلاد را در کنارش مشاهده می کنید در حالیکه نقاب به چهره دارند آماده اجرای حکم مرگ است.وجه اشتراک جلاد داعش و جلاد سحرگاه تهران تفکر پراگماتیک هر دوی آنهاست. هر دو برای حفظ آبرو و جانشان نقاب به چهره می زنند و به یک نیروی زمینی برتر پیش از همه حامیان آسمانی شان ایمان دارند. وجه اشتراک جلاد داعش و جلاد قوه قضائیه حکومت اسلامی ایران در همین است، هر دوی آنها برای ناشناس ماندن نقاب به چهره می زنند داعشی که بالای سر قربانی خود ایستاده هرگز حاضر نیست تا بدون نقاب دست به چنین حماقتی بزند. گویا همه آنها به انچه که آنجام می دهند باور ندارند و بیشتر به زشتی عمل خود پی برده اند. هر دوبا ترسی که از شناخته شدنشان دارند بی اختیار نشان می دهند که چطور به نیروی برتری که باورهایشان را قرار است از آنجا بگیرند و مجری این حکم الهی باشند ایمان ندارند و خودشان باورهای دینی و اسلامیشان را قبول دارند. هر دو می دانند که با ارتکاب به چنین عمل وقیحی مطمئنا دشمنانی خواهند داشت که حتی نیروی الهی هم قادر به بازداشتن آنها از گرفتن انتقام و یا گرفتار شدنشان در چنگال عدالت نیست. نیروی داعشی از اینکه توسط سرویسهای اطلاعاتی کشورهای توسعه یافته شناسائی شود وحشت دارد. و جلاد تهران از اینکه مورد غضب خانواده قربانی قرار بگیرد زیر نقاب پنهان شده است. 
هر دو گروه مسلما خانواده و جایگاه اجتماعی دارندو در خانواده هر کدام نقشی مانند پدر یا فرزند و... را بازی می کند و به هیچ عنوان علاقه ای ندارند تا به عنوان یک قاتل و جلاد در جامعه و خانواده شناخته شوند به همان دلیلی که می دانند ارتکاب چنین اعمالی در اجتماع صورت خوشی ندارد و کمتر کسی حاضر به پذیرش آنهاست. 
همه این وجوه اشتراک نشان می هد که این افراد به اصطلاح مقید و با ایمان در حالی که به وظیفه دینیشان عمل می کنند به واقعیتها بیشتر از ایدئولوژیهای مذهبیشان باور دارند و آن ایمانی که از آن دفاع می کنند و در راهش مرتکب چنین جنایاتی می شوند در عمل قادر نیست تا از آنها در مقابل واقعیتهای زندگی دفاع کند و همه این عقاید دینی پوشالی ست.
باید به این موضوع ایمان آورد که خشونت ریشه در ترس دارد و قربانیان خشونت در آینده پتانسیل اعمال خشونت آمیز دارند همانطور که تقریبا این موضوع روشن شده است که بسیاری اط متجاوزین خود روزی قربانی بوده اند.

  
» ادامه مطلب

اسکیزو

0 comments
از درونم می گذرد مانند صدای زوزه باد که در دالان کوچه پس کوچه های قدیمی ده در تاریکی نیمه شبهای پائیزی می پیچد، خیالی که از سایه خودش هم می ترسد باز مرا به خود جذب می کند، مانند پروانه ای از میان شعاع نور بی جان آفتاب روز های سرد زمستان از قاب پنجره به درون اتاق بال می زند، و صدای بال زدنش فریادی می شود ناشنیدنی از گلوی خشکیده ام. جنون را در رگهای چشمانم درون آئینه می خوانم خون می پاشد به روی شیشه تار آئینه
از هیاهوی وحشی اتاق دیگر چیزی نمی شنوم غمی که آمده تا دیوانه ای را با خودش ببرد، اما من اینجا دیوانه شدم از هوای مسمومی که همه را درون خودش خفه می کند لحظه ای که مادری فرزندش را از گرسنگی می درد و دنیا برای همیشه در خون می غلطد. باور نمی کنم اما من باورم نمی کنم اینها را در کجای وجود آشفته ام نگه دارم .زندگی روی دوشم سنگینی می کند. اما ما آماده ایم تا همه چیز را محاسبه کنیم. لعنت به ریاضیات، به جبر
» ادامه مطلب