پارادوکس انتخابات

0 comments
انتخابات به پایان رسید، آنچه که روشن بود حسن کلید با رأی قاطع چهار سال دیگر بر کرسی ریاست جمهوری اسلامی تکیه می زند، اما در این میان داستان انتخابات و نمایش گسترده آن که بیشتر به کارناوال شباهت داشت مانند کلاف سردرگمی حداقل برای من یکی باقی ماند. 
می دانید داستان کشتی دزدان است همه در دست جیب هم دارند، هر کس مطلوب خودش را در این نمایش ملّی دنبال می کند، عده ای برای دهن کجی به رهبر و دار و دسته اش به کاندیدای مخالف رای می دهند، کاندیدائی که حداقل قشر روشنفکر و تحصیلکرده ما می داند که از چه فیلتری رد شده و چه سابقه ای در پیشبرد اهداف غیر انسانی و جنایات رژیم حاکم در این سالها داشته، تقریبا اکثریت آنها از وضعیت زندانیان سیاسی و مبارزان و فعالین کشور آگاهند، با این حال نه تنها در انتخابات شرکت می کنند بلکه در داخل و خارج از کشور برای آوردن مردم به پای صندوقهای رأی فراخوان می دهند. حتی بسیاری از آنها قربانی همین سیستم اند و سالهاست بخاطر مخالفت با این سیستم آواره کشورهای غربت اند
اما داستان وقتی جالبتر می شود که سیستم از حضور مردم در انتخابات مشروعیت کسب می کند، و بارها سید علی خامنه ای در سخنرانیهای قبل از انتخابات خواستار حضور مردم شده است، در انتخابات سال 92 بخاطر وحشت از عدم حضور مردم در انتخابات تا جائی پیش رفت که حتی از مخالفین نظام درخواست کرد تا در انتخابات شرکت کنند، از این واضحتر نمی توان نتیجه گرفت که تا چه میزان حضور مردم برای نظام مهم است، به عنوان مثال تمام کارهائی که در طول سال ممنوع است در شبهای انتخابات آزاد است، حتی اگر در وسط هر ستاد یک میله بگذارند و استریپ دنس هم برگزار کنند مشکلی پیش نخواهد آمد. اینها همه نشان دهنده اهمیت حضور مردم برای کل نظام است
حالا شما بگوئید چه چیزی همه ما را به ایفای نقش در این بازی انتخابات وا می دارد؟! همه ما خوب می دانیم که حسن روحانی و هیچ رئیس جمهور دیگری نمی تواند خارج از چارچوب سیاستهای نظام حرکت کند، می دانیم که چه بر سر همه انتخابهای مردم در این سالها آمده است، و رهبر تقریبا قدرت تام است، آخرین نخست وزیر ایران در حصر است، از دوست و یار همیشگی اش تریبون نماز جمعه را گرفت، رد صلاحیتش کرد و فرزندانش را به زندان انداخت، رئیس جمهور و رئیس مجلس دوران اصلاحات اکنون در چه وضعیتی به سر می برند، یکی در حصر و دیگر ممنوع التصویر...، راستی چه بر سر آقای نظر نزدیک آمد، عاقبت او هم رد صلاحیت شد و تمامیت خواهی رهبری حتی او را که زمانی محبوب قلبش شده بود را هم تاب نیاورد
می بینید در جمع نقیضین گیر افتاده ایم، گاهی باید به هوشمندی مردم ایران با ظرافت خاصی نگریست، چطور از میان این همه پیچیدگی اهداف خودشان را دنبال می کنند، درست مانند شخصیت مستاصلی شده ایم که باید نوع مرگمان را خود ما انتخاب کنیم اما در این میان با زیرکی خاصی به دنبال راه نجات می گردیم. بعبارتی ایران بیماریست به حال کما که باید برای نجاتش هر چه بیشتر تلاش کنیم و سریعتر از هر راهی دست به کار شویم،
شاید ما مصداق این مصرع از شعر رند شیرازی هستیم، مرغ زیرک چون به دام افتد تحمّل بایدش
واقعا که ما مردمان رندی هستیم
 در هر حال نظام از حضور مردم در انتخابات مطلوب خودش را جستجو می کند، شاید هم باید به این موضوع ایمان آورد که قربانی بعد از مدتی با متجاوز اُنس می گیرد       
» ادامه مطلب