شعر سیاه

  نمی دانم این روزها چرا مد شده اسم هر خزعبلی را می گذارند شعر، تازه طرف اسم خودش را گذاشته شاعر و کلی مرید و شاگرد هم اطرافش جمع کرده و کلی به به و چهچه می کنند که واقعا ایول عجب شعری و عجب طبعی، واقعا هم قربان همان اشعار بند تنبانی خودمان، اینهائی که این عزیزان متوهم می سرایند اصلا خودشان هم گویا نمی دانند چیست، مثل اینکه تنها بهانه ایست برای تخلیه عقده های روانی ، صد رحمت به سروده های کوچه باغی خودمان، یارو می گوید الاغ، رعد و برق، شامپو، پشت دیوار ........بعد آقایان جمع می شوند استاد استادی راه می اندازند و تعریف و تمجیدی می کنند بیا و ببین

 باور بفرمائید اشعار مرحوم تنتله ازسروده های این شاعران بی وزن و بی قافیه که سروده هایشان نه به شعر می ماند و نه به نثر بهتر است، صد رحمت به اشعار کوچه باغی اگر مفهوم خاصی ندارند حداقل وزن و آهنگ دارند

راست می گی؟ کاست رو بیار ماست بگیر، از زن عباس بگیر، بقیشم سوسیس و کالباس بگیر

هزار رحمت به اینها

0 comments: