بیجواب

هر روز بدتر از روز پیشین تو می شود انگار هر چه بیشتر جستجو می کنی سخت تر می توانی پیدایش کنی مدام در حال دور شدن است هر چه تندتر می دوی او بیشتر در حال دور شدن است، گویا گم کرداه ی داری هر جائی را به خاطرش جستجو می کنی مرتکب هر عملی که تاکنون انجام نداده ای خواهی شد، حتی قتل.......اینجا گویا آخر خط است و تو دیگر تفاوتها را حس نمی کنی، نوار بی مفهومی که دیگر تکراری شده و هر چه بیشتر گوش دادن به آن صدای ناقوس مرگ است در گوش آدمی که در حال نزدیک شدن هر بیشتر به ناقوس است تا جائی که سر در زنگ مقدس می کند و ازشدت و ارتعاش امواج صدا از گوش و بینی اش خون  بیرون می زند و سفیدی چشمانش سرخ خونین، نشانه ای از چشمان دختر جوانی که تازه دود آخرین ذره ماری جوآنا را از سینه اش بیرون داده و با چشمانی که تماشایش زیباست غرق خنده است و هر لحظه سفیدی دندانهایش از میان سرخی لبان او به تو چشمک می زند که نشانه رضایت است، اکنون تو تنها سرگردانی و به هر چه که داری چنگ می زنی، سکس، الکل و افیون همه را آزمایش می کنی، مبتلا می شوی اما باز هم هیچ چیز نمی تواند این جای خالی را پر کند، تو در این وادی سرگردانی به هر سو که می روی راه گم می کنی، خلأ تو همیشگی است ای انسان این راه پایانی ندارد، بی انتهاست، بدنبال هیچ جیز نباش، منطق حرف احمقانه ایست، و من سر در گریبان فرو می برم از آنچه که نمی دانم و میدانم که چرا و چرا .....سئوالاتی که تنها سبب خرد شدن ذره ذره از درون است، هیچ زمادی بهتر از گریه نیست و هیچ افیونی بهتر خنده
بگذار بنشینیم تا قاه قاه بگرئیم و زار زار بخندیم   

0 comments: