رنگ

وقتی که پای منافع انسان در میان باشد همه چیز در چشم بر هم زدنی عوض می شود در مقابل این موجود طماع و منفعت طلب همه اخلاقیات و احساسات همنوع دوستانه بر پایه منافعش بنیان گذارده شده، تا جائی پیش می رود که حداقل خوشنامی و فخر فروشی آخرین محصول عملش در حداقلهائی که به دنبالش است باشد، موجوداتی که حتی برای فرهنگ لختی و مخارج مهمانیهای پر زرق برق احساس برتری کنند چگونه می توان انتظار یاری بی منتشان را داشت
وعده بهشت اگر نبود با ترس و انذار از جهنم و عذاب انسان هرگز به دین و مذهب پایبند نمی شد. پایه گذاری دموکراسی یا هر نوع برابری بیشتر امر مسخره ایست، هر چه که تلاش کنیم این فواصل طبقاتی و این سلسله مراتب مادّی برای این موجود حریص انکار نشدنیست
برای او وجود طبقات فرودست تا برتری جوئی و خودنمائی همراه با نگاه از بالا الزامیست، دو روئی عمل تا شعار انسان نشانگر  واقعیت نقابدار از چهره ای پنهان در زیر آن است دو روئی انسان حتی اگر با نسبیت اخلاق فردی توجیه پذیر باشد اما با واقعیت 
اجتماع بعنوان آفریننده اخلاق در تضاد است   

0 comments: