جنگ

زندگی جنگ نابرابریهاست، بخور تا خورده نشی، هیچ قطاری توی ایستگاه تا ابد منتظر مسافرش نمی ایسته، احمقها نشستن در انتظار معجزه، توی زندانی که همه نگهبان هم شدن، فرزند در انتظار مرگ پدر هر لحظه به ساعتش نگاه می کنه
از گذشت زمان کلافه ایم، زمان برای هیچ کس صبر نمی کنه، توقف زمان یعنی ایستگاه آخر من و تو، حالا از اینجا باید مرگ رو لمس کنیم، هیچ حسی نداره حتی حس آزادی که در زمان زندگی به اون فکر می کردیم
چند روز پیش یک متنی از اراجیف مغزی خودم در مورد پریود شاهین نجفی گذاشتم رو تریبون، بعد فهمیدم برای انتشار نیاز به تائید داره و فرداش متوجه شدم منتشر نشده بلکه گذاشتنش تو زمان بندی، اما بدتر اینکه یک متنی رو از یک نفر رو تریبون خوندم که انگار ورژن شاخه و برگ داده شده و تخصصی شده اراجیف من بود، وقتی رد پای نویسنده رو حول نوشته خودم دیدم احساس کردم بهم تجاوز شده اونم بدون کاندوم، بعد گفتم  نه اشتباه می کنی این توهم توطئه یکی از عوارض پارانویاست. بعد خود انکاری از عوارض چیه نمی دونم 
God has no religion, has nice tits

0 comments: