قی

چیزی اینجا مثل سوزن توی گوشم ناله می کند، موتورهد نه نه! این صدای یکنواخت دارد خوابم را مختل می کند.  نه بعد از آخرین شات سیگارم را بر می دارم نفسم بوی الکل گرفته، عاروق که می زنم می خواهم تمام گذشته ام را بالا بیاورم بوی عرق کشمش درون بینی ام تندی می کند. هنوز صدا آزارم می دهد؛ بیدار شو پسر! وکیل بند اومد!! بی توجه می خوابم هیچ چیز برایم اهمیتی ندارد بگذار هر چه می خواهد بشود، روی تخت غلت می زنم جای چیزی خالی است چرا! کجا رفتی!؟ از الکل دیشب هنوز احساس گنگی دارم. اما باید بروم صدای طبل فقط منگ ترم می کند، افسر نگهبان فریاد می کشد: این سرباز چرا هنوز خوابیده؟؟ دیوانه وار از مقابل همه به سمت دَر فرار می کنم و به کوچه می زنم، اینجا خاک مرده پاشیده اند،  به خیابان می پیچم پایم را از روی پدال بر نمی دارم تا جائی که توان دارم فشار می دهم مامور چهار راه مثل احمقها می دود تا از چیزی نُت برداری کند، هجوم ماشینهای گلویم را گرفته می خواهد خفه ام کند، سیگاری آتش می زنم یکی هم به راننده می دهم صدای له له آژیرش انگار بیشتر می شود، محکم کام می گیرد،جنازه عقب ماشین بی تابی می کند، یکی از پشت مدام به شیشه می زند. صدای ماشینها و بوی دود و فاضلاب  حالم را بدتر کرده با بوی کشمش عُق می زنم دل می خواهد شیشه را هر طور شده پائین بکشم و قی کنم وسط خیابان روی ماشینهای کناری، چشمهایم سیاهی می رود دقت می کنم؛ اینکه شیشه های صاحب مرده اش همه ثابت اند از بین مسافرانی که وسط راهرو ایستاده اند راننده را صدا می زنم تا نگه دارد. به گوشه ای می روم سرم را روی زمین می گذارم روی ریگهای داغ صدائی از تلفن عمومی جیغ می کشد: لطفا خفّه شو!! بلند می شوم وقت گریه نیست تا انتهای راهرو باید از کنار تختها بروم بوی قرمه سبزی بیمارستان حالم را به هم می زند، همه گریه می کنند درست توی رختخوابش وسط اتاق جان داده، راننده آرام می گوید: مُرده آقا، مُرده، با شما نسبتی داشت؟ می گویم نه! نمُرده، بگیر تا بیمارستان ببریمش، او هم گریه می کند دست کودکی را گرفته و مثل بچه گریه می کند بغضم می ترکد، چه عیدی؟! چه دردی؟ چرا این زن اینجور بغض کرده بود هق هق می کرد، راننده ترمز می کند پیاده می شوم تا تند تند بدوم. اما همه رفته بودند حتی کودک

0 comments: