زندانی

این چند روز این جمله رو بارها توی مغزم با خودم تکرار کردم، اینکه زندگی شبیه به یک سلول تاریک زندان که هیچ در و پنجره ای نداره، از هر طرف که انسان حرکت می کنه با سر رفته توی دیوار، مدام این کار رو تکرار می کنه و هیچ راه فراری هم نداره

God fucked us never created

خوب که فکر کردم فهمیدم جمله ای شبیه این رو از کافکا قبلا خوندم

همه چیز وهم است، خانواده، دفتر اداره، دوست، کوچه و همچنین دورترین و یا نزدیکترین زن همه اش فریب است. نزدیکترین حقیقت آن است که سرت را به دیوار زندانی بفشاری که در و پنجره ندارد. فرانتس کافکا


0 comments: