پرشر

گاهی از فشار و بی حوصلگی می تونی سرت رو بکنی تو دیوار وسط آجرا و تا ساعتها و روزها و هفته ها و شایدم سالها حتی نفس هم نکشی
اون وقت دیگه می فهمی که برای همیشه یک شئ بودی نه یک موجود پر هیاهو که افتاده توی باتلاق خونی که خودش درست کرده

You're too important for anyone
You play the role of all you long to be
But I, I know who you really are
You're the one who cries when you're alone
But where will you go
With no one left to save you from yourself

0 comments: