خود منفی

به باوری ذات زندگی بر زوال بنا نهاده شده انسان تنها به سوی فنا حرکت می کند هنگامی که قبل از اختراع ساعت و کشف زمان سپیدی مویش را درآئینه آب چشمه ای که هر روز از ان آب می نوشید مشاهده کرد، انسان گاهی آگاهانه و یا بصورت یک عمل غریزی دست به این خودتخریبی می زند بعبارتی با خودش و همه دنیا لج می کند از کودکی که به غذایش لب نمی زند تا انسانی که با سیگار به جسمش آتش می زند همه قصد اعتراض دارند انسانی که نادیده انگاشته می شود، هنگامی که تحقیر شود شکوائیه به وجود خودش می برد تا صدای اعتراضش را به گوش دیگران برساند، کودکی که لج کرده و غذایش را نمی خورد خواسته ای دارد که در مقابل قدرت بزرگترها قادر به برآورده کردن آن نیست پس دست به خودتخریبی می زند با خودمنفی اش به نبرد با قدرت تحقیرکننده بزرگتر می رود به نوعی انتحار می کند تا خواسته اش را بر کرسی بنشاند اگرچه در این نوع اعتراض شاید هیچ نشانه ای از تمنای انسان عاصی نباشد. پس نیاز هست تا اطرافیان ازروی آثار گذشته پی به هدف انسان خودتخریبگر ببرند
اعتراضات مدنی و اعتصابات را باید در زمره همین خودمنفی قرار داد، انسان به قصد اعتراض از منافعش می گذرد خودش را نابود می کند تا شاید به هدفش برسد که این هدف ممکن است به نابودی جبهه مقابل نیز منجر شود، به همین دلیل برای این سبک از مبارزه ذاتی انسان باید حد و مرزی میان عقلانیت و جنون قائل بود و یک بمبگذار انتحاری را با  یک زندانی سیاسی که در اعتصاب غذا به سر می برد در کنار هم قرار نداد هر چند در هیچ کدام نمی توان یک منطق درست و حسابی سراغ گرفت اما همین که اهداف و نتایج می تواند متفاوت باشد باید این دو را از همدیگر تمیز داد.

0 comments: